بازیگرتنها
هرچی بازیگریت بهتر باشه تنهائیت هم بیشتره
دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 20:41 ::  نويسنده : بازیگرHK       

851719jig57c91jp.gifیه خونه ی تاریک با یه دلی که شکسته

یه مرد تنها که دل به غصه بسته851719jig57c91jp.gif

851719jig57c91jp.gifتنها و غمگین دیگه همدم نداره

واسه غم و غصه اش دیگه مرهم نداره851719jig57c91jp.gif

851719jig57c91jp.gifخونه سوت و کور و اونم از دنیا خسته

تموم غم ها به دورش پینه بسته851719jig57c91jp.gif

851719jig57c91jp.gifنمیدونه از کی سراغ دلو بگیره

به هرکی رو زد بهش گفتن میمیره851719jig57c91jp.gif



شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: 14:59 ::  نويسنده : بازیگرHK       
گاهــــــے دلم برای باورهاے گذشته ام تنگ ميشود
 
گاهــــــے دلم برای پاكيهاے كودكانه ے قلبم ميگيرد
 
گاهــــــے دلم از رهگذرانے كه در اين مسيـر بے انتها آمدند و رفتند ، خسته ميشود
 
گاهــــــے دلم از راهزنانے كه ناغافل دلم را ميشكنند میگیرد
 
گاهــــــے آرزو ميكنم اے كاش
 
دلــــــی نبود تا تنگ شود
 
تا خسته شود
 
تا بشكند ...!!!


دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 21:29 ::  نويسنده : بازیگرHK       

ایـטּ روزها غرق سـڪوتم...


سـڪوتے برگرفتـﮧ از تنهایے...


سـڪوتے ڪـﮧ בر پشت فریاבهاے بے صـבایم است


בلگیرم از פֿـوבم ، از سـڪوتے ڪـﮧ نمیشڪنـב...


از لبانے ڪـﮧ نمے פֿـنـבنـב ، و از چشمانے ڪـﮧ بے روح شـבه انـב...

ایـטּ روزها آسماלּ פֿـاڪسترے است...




شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : بازیگرHK       
سخته درسم ، رسیده وقت رفتن . .
سر امتحانی که میدونم تهش ردم !
حس میکردم حرفای استاد با خرخوناشه !
اونجا بود که فهمیدم این قصه اولاشه . . .
وقت امتحانو خراب کردن برگمه
تو خودت میدونی که خراب کردم ، الکی جو نده !
حرفای خانوادمم که نمک زخممه
تنها دلخوشیمم ترم های بعدمه
و باز منمو حسرت یه نمره ی بیست !
که استاد بنویسه گوشه ی لیست . . .
میدونی چند بار افتادم برای یه درس بگذریم . . .
دیگه بیست گرفتنشم برام مهم نیست . . .
تو که میدونستی دانشجوی ترم آخرتم
بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم :lol:


پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:, :: 1:2 ::  نويسنده : بازیگرHK       


پنج شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, :: 23:56 ::  نويسنده : بازیگرHK       
ﺑﺨﺪﺍ !
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻧﻮﺷﺖ …
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﺮﻡِ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺑِﻜﺮ ﺑﻜﺮ ﺍﺯ ﺳﻴﻨﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ …
ﻧﺠﻮﺍ ﺷﻮﺩ ﻛﻨﺎﺭِ ﮔﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩیک ﺍﺳﺖ،
ﻣﻴﺘﻮﺍنی ﻻﻟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ لمس کنی با لبانت . . .


چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, :: 23:51 ::  نويسنده : بازیگرHK       

می دانم بابا چند بخش است:؟
بخشی در صحرا و بخشی بر بالای نیزه
اما این ک عمو چند بخش است فقط بابا می داند!

یا ابوالفضل العباس

2207.png



سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 1:3 ::  نويسنده : بازیگرHK       
jade.jpg
 
چگونه دست "دلم" را بگیرم ودر کنار



"دلتنگیهایم" قدم بزنم...؟!



در این "خیابان" که پر از چراغ وچشمک



ماشینهاست...



نه آقایــان!!!



مسیر "من" با شما یکی نیـــست!



از سرعت خود نکاهید!



من آداب "دلبری" را نمیدانم...


جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, :: 1:41 ::  نويسنده : بازیگرHK       

اگه من عاشق دیوار بودم
ترک می‌خورد و یه پنجره میشد 
اگه غم چشام‌و آینه می‌دید
دلش درگیر این منظره میشد 

 

اگه تنهاییم‌و به شب می‌گفتم
همه شهرو برام بیدار می‌کرد 
اگه با کوه درددل می‌کردم
صدام‌و لااقل تکرار می‌کرد 

نشون میدی به من بی‌اعتنایی
تو رو می‌خوام ولی به چه بهایی!؟ 
شاید با مهربونی زیادم
خودم‌و اشتباه توضیح دادم! 

منم اون‌که میون شب تیره
نتونست هیچ‌کی نادیده‌م بگیره! 
همون‌که با نگاهش به تو فهموند
میشه مغرور بود اما نرنجوند! 

میرم جایی که ګریه م بی‌صدا شه
فراموش کردنم آسون نباشه 
از این تقدیر می‌لرزه وجودم
من امتحانم‌و پس داده بودم 

 

تنهایی دیوار عاشق غرور مهدی یراحی


شنبه 5 مرداد 1392برچسب:, :: 2:36 ::  نويسنده : بازیگرHK       


روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز میگفتم
لیك با اندوه و با تردید
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا میكشت
باز زندانبان خود بودم
آن من دیوانه عاصی
در درونم هایهو می كرد
مشت بر دیوارها میكوفت
روزنی را جستجو می كرد
در درونم راه میپیمود
همچو روحی در شبستانی
بر درونم سایه می افكند
همچو ابری بر بیابانی
می شنیدم نیمه شب در خواب
هایهای گریه هایش را
در صدایم گوش میكردم
درد سیال صدایش را
شرمگین می خواندمش بر خویش
از چه رو بیهوده گریانی
در میان گریه می نالید
دوستش دارم نمی دانی
بانگ او آن بانگ لرزان بود
كز جهانی دور بر میخاست
لیك درمن تا كه می پیچید
مرده ای از گور بر می خاست
مرده ای كز پیكرش می ریخت
عطر شور انگیز شب بوها
قلب من در سینه می لرزید
مثل قلب بچه آهو ها
در سیاهی پیش می آمد
جسمش از ذرات ظلمت بود
چون به من نزدیكتر میشد
ورطه تاریك لذت بود
می نشستم خسته در بستر
خیره در چشمان رویاها
زورق اندیشه ام آرام
می گذشت از مرز دنیا ها
باز تصویری غبار آلود
زان شب كوچك ‚ شب میعاد
زان اطاق ساكت سرشار
از سعادت های بی بنیاد
در سیاهی دستهای من
می شكفت از حس دستانش
شكل سرگردانی من بود
بوی غم می داد چشمانش
ریشه هامان در سیاهی ها
قلب هامان میوه های نور
یكدیگر را سیر میكردیم
با بهار باغهای دور
می نشستم خسته در بستر
خیره در چشمان رویا ها
زورق اندیشه ام آرام
میگذشت از مرز دنیا ها
روزها رفتند و من دیگر
خود نمیدانم كدامینم
آن مغرور سر سخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم ؟
بگذرم گر از سر پیمان
میكشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم



 
درباره وبلاگ

با سلام وخوش آمد گویی خدمت شما این وبلاگ فقط درباره تنهایی من هستش وشاید مطالب دیگرهم توش پیدابش اما اصلش تنهای راستی اینم شعبه دیگه من حتما سربزنید https://www.instagram.com/bazigarhk/
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بازیگرتنها و آدرس bazigarhk.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 466
بازدید ماه : 1001
بازدید کل : 242375
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


گروه بازیگران عاشقان هنر بیان تو
ام سی آی فایو؛ باشگاه بزرگ فروشندگان ایرانی